419 - دعای وارونه ملا نصر الدین
ملابار گندمی به آسیاب می برد. در بین راه با خود اندیشید که اگر گندم ها طلا می شد کارمن خوب می گردید. پس دست به دُعا برداشته با جد تمام از خدا خواست که گندم های او راطلا کند. هنوز دعایش تمام نشده، جوال شکاف شده گندم ها روی زمین ریخت. پس گفت:خداوندا. نتوانستی گندمم را طلا بسازی چرا روی زمین ریختی.
درباره این سایت