391 - ملا نصرالدین و دُمخروس
شخصیخروس ملا را یده و به خورجین گذاشته بود. ملا فهمیده او را تعقیب نموده گفت:خروس را بده. آن شخص گفت: خروس ندیده ام. اتفاقا دم خروس از خورجین بیرون بود. ملاگفت: تو راست می گوئی اما این دم کار را خراب کرده. پس خورجین را گشوده خروس رابیرون آورد
درباره این سایت