385 - ملانصر الدین و وزنگربه
یکروزملا یک من گوشت خریده و به خانه آورد و به زنش داده و گفت: زن برای امشب من مهماندارم این یک من گوشت را کباب کن تا جلوی آنها بگذارم. او پس از این حرف از خانهخارج شد. ولی زنش بلافاصله گوشتها را کباب کرده و چند تن از دوستان و همسایگان رادعوت کرد و کباب سیری خوردند. شب وقتی ملا به خانه آمدو سراغ کباب را گرفت زن حیلهگر گفت: من در حال درست کردن آتش بودم تا کباب بپزم ولی ناگهان گربه آمد و تمامگوشتها را خورد. حالا بهتر است غذای دیگری برای مهمانت درست کنی. ملا بدون درنگرفت گربه را که در گوشه حویلی نشسته بود گرفت و ترازوئی آورد و گربه را در یک طرفو در طرف دیگر سنگ گذاشت و شروع به وزن کردن گربه نمود. وزن گربه کمتر از یک کیلوبود و با عصبانیت رو بطرف زنش کرده و گفت: زن دروغگو اگر یک من گوشت را این گربهخورده بود لااقل باید وزنش از یک من بیشتر باشد در صورتی که مشاهده میکنی وزن تمامبدن او حتی دو کیلو هم نمیشود
درباره این سایت