422 - دعوتملا نصر الدین
ملانزد زنش آمده و گفت: زود تهیه غذای چاشت را بگیر که امروز مهمان دارم. زن گفت: آخربا نداشتن وسیله در منزل و با بیماری بچه ها و با اینکه میدانی من امروز باید بهحمام بروم و مادرم را گفته ام چاشت اینجا بیاید که بچه ها را نگهدارد، این چه وقتمهمان وعده دادن بود؟ ملا جواب داد: برای همین مهمان دعوت کردم تا بفهمد زن و بچهها و مادر زن و ناخوشی آنها چقدر لذت دارد. چون آن احمق به فکر زن گرفتن افتادهاست
درباره این سایت